نویسنده تمرکز خود را بر فرآیندهای تولید متمرکز کرده است و ادعا میکند که اگر شرکتی بخواهد رقابتی شود یک فرآیند تولید خودکار لازم است اما کافی نیست، به نظر ما بهتر بود در همین جا میگفت که چه المان های دیگری در رقابتی کردن شرکت موثر هستند زیرا اگر بخواهد در فصول دیگر به این مطلب بپردازد مسلما گسستگی بین المان ها مانع از بررسی همه جانبه و مقایسه ای این المان ها میشود و امکان مقایسه و الویت بندی میان این المان ها را از خواننده سلب میکند.
یکی از مثال هایی که در این فصل بررسی شده است مثال شرکت اینترجی نیو اورلئانز میباشد که سودآوری سوخت فسیلی و کارخانجات برق هسته ای اش را با یک سیستم کنترل فرآیند گرافیکی افزایش داده است نویسنده بیان میکند که در این شرکت اپراتور ها میتوانند عملا در سیستم های تولید کننده دقیق شوند تا دقیقا چگونگی کارکرد ماشین آلات را بفهمد و تشخیص دهند که آیا یک ترمیم کوچک یا یک تنظیمی که امروز انجام میشود میتواند اعث ممانعت از یک تعمیرگران تر شود. به نظر من این نکته ظریف و بسیار مهمی است زیرا یک مثال قدیمی میگوید: بزرگترین آتش سوزی ها را میتوان با یک فنجان کوچک آب خاموش کرد. واگر شرکتی قادر باشد همین نکته ظریف را سرلوحه کار خود قرار دهد با صرفه جویی بسیار زیادی که در هزینه تعمیر کرده است قادر خواهد بود در میان مدت به سود سرشاری دست پیدا کند.
از نظر ما آموزنده ترین بخش این فصل بخش ایجاد صدها کسب وکار کوچک است که در آن به بررسی عملکرد جنرال موتورز ساتورن میپردازد. هدف، شرکتی بود که در آن مدیریت و کارگران همکاری میکند تا به اهداف مشترک بپردازد و ماحصل این همکاری برنده شدن جایزه قدرت j.d به خاطر کیفیت و رضایت مشتری برای هشت سال متمادی بود. کارکنان ساتورن اعضای تیم خانواده میشوند و با این نکته که من بخشی از عملیات بزرگتر در اینجا هستم ، ما مهمتر از من است. این نکته بسیار مهمی است که متاسفانه در ایران نقش بسیا کمرنگی را ایفا میکند و بسیاری از مشکلات ما از این فرد محوری ناشی میشود. اگر ما قادر باشیم خود را مانند شرکت ساتورن به این جمله که ما مهمتر از من است مقید سازیم در آن صورت بجای اینکه هرنفر به تک توازی بپردادهمگی با هماهنگی یکدیگرساز میزنند به نحوی که در نهایت یک سمفونی زیبا به گوش برسد. البته نکته بسیار مهم دیگری که شرکت ساتورن به آن پرداخته است این است که هر عضو تیم طوری تربیت شده است که تقریبا سی کار مختلف را در آن محدوده انجام بدهد طوریکه افراد با انجام کاهای تکراری هرز نرود و این نکته ای است که ریئسشان یا برنامه ریزان سیستم باید به آن توجه کنند زیرا گاهی اوقات تکرار بیش از حد یک کار باعث این میشود که فرد به گمان مهارت، با بی حوصلگی و عدم نظارت مشخص به ان کر بپردازد واین نحوه برخورد به کاهش کیفیت کار منجر خاهد شد.البته موردی که ما فکر میکنیم بهتر بود در اینجا توسط خود نویسنده اضافه میشد این بود که برنامه ریزان سازمان باید به این نکته نیز توجه داشته باشند که زمان بندی این پرداختن افراد به کارها مختلف باید به نحوی باشد که علاوه بر اینکه مانع از هرز رفتن افراد در کارهای تکراری میشود اما از تجربیات آنها در کارهایی که به دلیل تکرار در انجامش مهارت پیدا کرده اند نیز استفاده میکند.
نکته بعدی ای که نویسنده در بررسی عملکرد شرکت ساتورن بیان میکند این است که ساتورن به تکنلوژی خیلی زیادی مجهز نیست و اگر اعتقاد نداشته باشند که تمام کارگران پتانسیل مشارکت در موفقیت شرکت تان را دارند تمام تکنولوژی های دنیا هم آن را قدرتمند نخواهد ساخت واین جمله نشان دهنده اهمیت بسیار زیاد به فرد است و این نگاه به فرد است که او را بعنوان ارزشمند ترین سرمایه شرکت بشناسیم، گامی موثر در جهت ارتقا شرکت خواهد بود.
ویژگی دیگر شرکت ساتورناین است که هرکس در بخ میتواند به قسمت ساخت اینترانت ساتورن وارد شود و با تحلیل داده های پیشینه ای با ابزار های موجود و عدم اجبار به صرف زمان و هزینه برنامه ریزی باعث صرفه جویی شود، این ویژگی شرکت ساتورن میتواند الگوی مناسبی برای خواننده ارائه دهد که چگونه از امکاناتش بهره مناسب راببرد.
در بخش باز تعریف نقش کارگران خط، نویسنده از قول مایکل همر میگوید که کارگر وظیفه آخرین بقایای عصر صنعتی قدیم است، در شرکت مدرن هر کارگری باید در کل فرآیند و تمامی مراحل دخیل باشد. واین از نظر ما نگرش بسیار خوبی است زیرا د راین دیدگاه کارگر از موجودی که مثل یک روبات صرفا دستورالعملهایی را که به او داده شئد اجرا میکند تبدیل به جزئی میشود که در ارتقا و پیشرفت کل نقش بسزایی خواهد داشت به بیان خود نویسنده کارگر دیگر چرخ دنده ای در یک ایستگاه نیست بلکه بخش هوشمندی از کل فرآیند است.
در این بخش به این نکته اشاره شده که بشود فرایندهای عملیاتی که باید دائما محیط های متغیر را بهبود بخشیده است ودائما با آنها سازگار شوند ضروری باقی میماند، کامپیوتر ها برخی شغل ها را حذف خواهند کرد ولی سختی و مشقت بسیاری مشاغل را از میان خواهند برداشت و این گفته مهر تاییدی است بر اهمیت نقش کارگران در یک شرکت.
نویسنده ادعا میکند که شغل تک بعدی و تکراری دقیقا چیزی است که کامپیوترها و روبات ها به مهمترین نحو اجام میدهند والبته چیزی است که کارگران انسانی بخوبی با آن هماهنگ نیستند و تقریبا همگی از آن نفرت دارند. او میگوید مدیریت یک فرایند بجای انجام وظیفه، هر کسی را به یک کارگردانشور تبدیل میکند و این جریان اطلاعات دیجیتال خوب است که کارگران دانشور را قادر میسازد تا نقش های منحصرشان را ایفا کنند.ما خیلی با این گفته نویسنده موافق نیستم زیرا علیرغم جنبه مثبتی که این نگرش دارد یک جنبه منفی نیز وجود خواهد داشت و آن از دست دادن تجربیاتش است که یک کارگر قادر خواهد بود در اثر انجام کار تکراری کسبکند ولی با واداشتن او به یک کار جدید و نشاندن فرد دیگری به جای او، نه تنها قادر نخواهد بود از تجربیات شخصی اش در آن نقطه استفاده کند بلکه باز هم در موقعیت جدید میبایست به کسب تجربه بپردازد مگر اینکه کارگران قادر باشند تجربیاتشان را به یکدیگر انتقال دهند که این کار هم صرفا در مقام سخن ساده به نظر میرسد اما در مقام عمل، خود نیازمند برنامه ریزی و صرف هزینه و زمان قابل توجهی خواهد بود در مجموع نمیتوان گفت کدامیک از دو روش فوق (یعنی واداشتن کارگر به کارهای روتین و تکراری خودش و یا گماردن به انجام یک کار جدید) مقرون به صرفه خواهد بود.
در جایی نویسنده به این مقوله میپردازد که شرکت ساتورن از تکنولوژی برای ترکیب تخصص کارگران خطش با تخصص مهندسان طراحش استفاده کند تا پاداش را مستقیما به عملکرد مربوط سازد و مرحله ای را برای پذیرش همگانی در تنظیمات خط مونتاژ تعیین کند .نویسنده گوشزد میکند که شما هم به کارگرانتان مشال پیچیده تر همراه با ابزار بهتر بدهید و به این ترتیب متوجه خواهید شد که کارکنانتان مئولیت پذیر تر خواهند شد وهوشمندی بیشتری برای کارشان به خرج میدهند.
در جایی دیگر نویسنده میگوید در عصر دیجیتال شما باید تا حد امکان هرچه بیشتر کارکنانتان را به کارگران دانشور تبدیل کنید و این نکته بسیار آموزنده ای است اگر چه زمان زیادی لازم است تا بتوان این گفته را در ایران پیاده سازی کرد زیرا شرکت های ما عمدتا از کارگرا کم سواد ویا بیسواد استفاده میکنند.
در جایی نویسنده ا زسیستم های بیمارستانی صحبت کرده است و تنها کار که در این قسنت شده است توضیح نرم افزاری است که برای بیمارستان ها ساخته اند ولی د رکل دنیای اروزی تا حد بسیار زیادی به سمت کامپیوتری شدن پیش رفته است و این کامپیوتری شدن باعث صرفه جویی در زمان و هزینه است زیرا عمل بایگانی مردن نیاز به چندین نفر دارد و این در حالی است که برای بدست آوردن یک پرونده با نوشتن تنها کد آن پرونده به پرونده دسترسی پیدا کرد و چون دیگر با کاغذ سروکار نداریم امکان گم شدن واز بین رفتن کاغذ جلوگیری میشود.
در جایی دیگر نویسنده از استفاده از کامپیوتری شدن در دولت صحبت کرده است این ماهیت کامپیوتر و اینترنت است که باعث میشود محدوده زمانی ومکانی نداشته باشیم. برای ملاقات با فردی که در قسمت قله هرم و ارتباط رودررو با او مجبور هستیم تا زمان بسیار زیادی را درگیر کاغذ بازی و..و کنیم و این هم نیازمند زمانی در طول روز است در حالی که این کار بدون نیاز به مراجعه حضوری و با استفاده از میل و یا ویدئو کنفرانس این مشکل را حل کنیم و حتی با استفاده از اینترنت و بدون هیچگونه هزینه ای میتوانیم از مردم نظرخواهی کنیم.
در جایی نویسنده در مورد استفاده از کامپیوتر در امر آموزش گفته است استفاده از اینترنت و کامپیوتر را میتوان بعنوان معلم خیلی قوی ای دانست زیرا اطلاعات معلم واضح ا که میتواند به روز نباشد ولی با استفاده از اینترنت میتوانیم به روز ترین مطالب را در آن پیدا کنیم و استفاده از کامپیوتر و اینترنت بعنوان یک وسیله کمک آموزشی در کشور ما خیلی پایین است وتعدادی از افرادی که در سال اول دانشگاه هستند قبل از ورود به دانشگاه تجربه کسب اطلاعات درسی و جستجوی موضوعی علمی را در اینترنت نداشته اند و این جای سوال بزرگی را در موردآموزش و پرورش بوجود میاورد .