مهندسی مجدد
(Business Process ReEngineering): فرآیند در ادبیات کسب و کار به معنای مجموعه گامها و فعالیتهایی است که برای مشتری ارزش ایجاد نماید. انقلاب صنعتی، به مفهوم فرآیند پشت کرد و آن را به وظیفه های تخصصی تقسیم کرده و همه تلاشها بر بهسازی این گونه وظیفه های جداگانه صورت گرفت. ولی دشواریهای پیچیده و پایدار دهههای پایانی این سده به گونهای بودند که بهسازی در انجام وظیفه ها دیگر چاره آنها نبود. دشواری از ناهماهنگی فرآیندها ناشی می شد و راه چاره آن رویکرد مجدد به فرآیندها بود. مهندسی مجدد با فرآیندگرایی، جهت حرکت سازمانها را تغییر داد، و مدیران را واداشت تا به جای دید عمودی، به صورت افقی به موضوعات بنگرند. برای اداره سازمانهای فرآیند محور بایستی در همه زمینه ها بازاندیشی کرد، آنچه کارکنان انجام می دهند، شغل افراد، مهارتهای موردنیاز آنها، روش ارزیابی و پاداش دهی، مسیر پیشرفت کارکنان، ساختار سازمانی، نقش مدیران و استراتژی های اصلی سازمان.
ساختار وظیفهگرای سازمانها تا چند دهه پیش نتایج ارزشمندی را برای آنها بههمراه داشت اما بهدلایل مختلف از جمله تغییر ماهیت رقابت و مشتری، این ساختار به نگرش فرآیند محور که زمینهساز موفقیت سازمانهای امروز است تغییر جهت داده است. توانمندی دیدن سازمان در شکل فرآیندی، تواناییای است که بسیاری از سازمانها و مدیران از آن بیبهرهاند و این خود ریشه بسیاری از مشکلات سازمانهای امروز است.
توسعه کسبوکار در حوزه صنعت و همچنین رقابتی شدن بازارهای جهانی در زمینه عرضه محصولات جدید؛ ایجاد راهکارهای مدیریت و طراحی فرآیندها را به عنوان جزئی لاینفک برای رقابت و بقا در بازارهای مربوطه به دنبال داشته است. شرکتها در این حوزه نیازمند بهروزآوری و اتخاذ تصمیمات سریع، به موقع و صحیح برای اخذ رویکردی مناسب برای مواجه با عوامل محیطی پویا هستند. این تصمیمات ناشی از اجرای صحیح رویهها و رویکردهایی است که از راهبردهای کسبوکار نشات میگیرد. برای اجرای چنین جهتگیریهایی شرکت، نیازمند اجرای فرآیندهای موثر و اساسا زنجیره فرآیندی پویا، چابک و مبتنی بر نیازمندیهای محیطی میباشد. بنابراین باید در توسعه و انعطافپذیری کسبوکار به رویکردهایی تمرکز نمود که قادر به تامین کلیه جوانب استراتژیها و مولفههای راهبری سازمان باشند.
برای تحقق چنین رویکردهایی اجرای روشها و استانداردهای تجربه شده و موفق از رایجترین موارد برای بهینهسازی فرآیندهای کسبوکار میباشند. بر مبنای آن میتوان به روشهایی همچون مدلسازی فرآیندهای کسبوکار، بهبود فرآیندها، بازمهندسی و سایر استانداردهای مطرح در این حوزه اشاره نمود.
مزایایی اصلی مهندسی مجدد فرایندها:
توصیف و تشریح عملیات، تعاریف و رویههای فرآیندی شرکت در یک قالب استاندارد
افزایش سطح دقت شناسایی مشکلات در حوزه کسبوکار و ارایه راهکارهای مناسب
ارتقای سطح انعطافپذیری مدل اصلی کسبوکار شرکت در مقابل تغییرات و نیازمندیهای راهبردی شرکت
همگامسازی مدل زنجیره اصلی کسب وکار شرکت با جهتگیریها و راهبردهای توسعه کسبوکار
سازماندهی و طرحریزی فرآیندهای سازمان، یکی از اصلی ترین و موثرترین ابزارهای مورد نیاز برای اداره هر فعالیت اجتماعی و دستیابی به اهداف گوناگون جمعی به شمار می رود.
چگونگی طرحریزی فرآیندهای یک سازمان و دیدگاه ها و پارادایمهای حاکم بر این طرحریزی، میزان کارایی و اثربخشی آن سازمان و محدودیتها، امکانات و زیرساختهای لازم برای اجرای اثربخش نظامهای مدیریتی مختلف آن را تعیین می کند.
بنابراین قدم اول جهت افزایش میزان کارایی و اثربخشی یک سازمان طرحریزی فرآیندهای آن می باشد. فرآیندها، اساسی ترین و موثرترین متغیر سطح عملکرد هر سازمان به شمار می روند. یک سازمان هنگامی از عملکرد، اثربخشی و کارایی مطلوبی برخوردار خواهد بود که از فرآیندهای عملیاتی و اطلاعاتی مناسبی برخوردار باشد. گرچه هیچ یک از عوامل ساختاری، فرآیندی و انسانی سازمانها مستقل از هم نیستند و عملکرد مطلوب هر یک از آنها و نتیجتاً عملکرد کل سازمان، مستلزم عملکرد مطلوب مجموعه عوامل ذیربط است، اما می توان گفت که سطح فرآیندی یا فرآیندهای سازمان نقشی جدی تر از سایر عوامل دیگر، بازی می کنند.
نهایتاً این فرآیندهای سازمان هستند که از طریق تبدیل ورودیها به خروجی ها می توانند برای سازمان ارزش افزوده جدید ایجاد کنند و واقعاً، میزان اثربخشی هر سازمان، محدود به میزان اثربخشی فرآیندهای آن سازمان است.
ساختار یک سازمان هر قدر هم که خوب طراحی شده باشد، در صورتیکه فرآیندهای سازمان از طراحی مناسب برخوردار نباشند و اهداف آن به خوبی تعریف نشده و به نحو مناسبی اجرا نشوند، مقصود اصلی، یعنی اثربخشی سازمان و عملکرد مطلوب آن، محقق نخواهد شد.
بنابراین تدوین و اصلاح فرآیندهای سازمان از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار است